غزل شمارهٔ 1103
1. ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر
2. رو بر فراز کنگر عرش آشیانه گیر
3. هستی به فقر یار و بهانه مکن که نیست
4. یابی مگر خلاص ز دهر، این بهانه گیر
5. سنگ گران خود به ترازوی همت آر
6. هر دو جهان به وزن دو خشخاش دانه گیر
7. از کیش پاک سهم سعادت ستان و بس
8. این جانب دو قوس دوگانی نشانه گیر
9. گیتی فسانه گیر و خیالی که اندروست
10. آنجا که راستی ست دروغ و فسانه گیر
11. رخش زمانه نزد تو، خواهی قرار عمر
12. گر قوتیت هست، عنان زمانه گیر
13. در عشق خون دل خور و از شوق ناله کن
14. آن باده را به زمزمه این ترانه گیر
15. خسرو، ز نام و ننگ جهان به که وارهی
16. ناداشت کرد و مست شو و شاخشانه گیر
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده