امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1187

1. نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش

2. که دیده نیز نخواهم که بنگرد سویش

3. مرا به دیده درون خواب از کجا آید؟

4. که شب نماند به عالم ز پرتو رویش

5. ولی ز رویش اگر در جهان نماند شبی

6. هزار شب نتوان ساختن ز یک مویش

7. ز فرق تا به قدم ماه نو شد و پهلو

8. بدان امید که پهلو نهد به پهلویش

9. ز بس که آینه گشته ست روی زانوی من

10. که آینه ز چه شد همنشین زانویش؟

11. به مردمی اگر آیم به کوی او روزی

12. سگم کند به فسونهای چشم جادویش

13. بدین صفت که کنم کام عیش را شیرین

14. شراب تلخ نماند ز تلخی خویش

15. خوش آن کسی که کشد جرعه ای ز جام لبش

16. که مست گشت جهانی چو خسرو از بویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به من هر چون خضر دادند عمر جاودان، اما
* گره شد رشته عمرم ز بس برخویش پیچیدم
شعر کامل
صائب تبریزی
* پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
* من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
شعر کامل
حافظ
* هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
* وان که این کار ندانست در انکار بماند
شعر کامل
حافظ