امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1211

1. شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فراغ

2. می نزیبد بد کنی در پیش مسکینان دماغ

3. داغ هجرانم نه بس، خالم به رخ هم می نمای

4. چند سوزم وه که داغی می نهی بالای داغ

5. بهترین حاجات آن کایی شبی پیشم چو شمع

6. می نهم از سوز دل هر شب به هر مسجد چراغ

7. آب چشمم گفت حال و بر درت زین پس برآر

8. هم تو می دانی که نبود بر رسولان جز بلاغ

9. غنچه دل پاره کردم، چونکه بر باد آمدم

10. زانکه بودم با گل خندان تو یک دم به باغ

11. هست نالان سوخته جانم مدام، ای کبک ناز

12. گر ز مردار استخوانی، نشنوی بانگ کلاغ

13. عقل و دین الحمدلله رفت، زین پس ما و عشق

14. یافت چون خسرو ز صحبتهای بی دردان فراغ


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
* نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست
شعر کامل
حافظ
* نگفتمت به خرابات طرفه مستانند
* که عقل را هدف تیر ترهات کنند
شعر کامل
مولوی
* صورت یوسف نادیده صفت می‌کردیم
* چون بدیدیم زبان سخن از کار برفت
شعر کامل
سعدی