امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1238

1. من آن خاکم که در راه وفا رو بر زمین دارم

2. ز سودای بتان داغ غلامی بر جبین دارم

3. ز مردن غم ندارم، لیک روزی کز غمت میرم

4. فراموشت شود از من به عالم غم، همین دارم

5. فدا کردیم در عشقت دل و دین و ز من مانده

6. همین جانی که آن هم بهر روز واپسین دارم

7. مرا گویند کاندر وصل او خوش باش، چون باشم؟

8. که چون هجران شبان روزی بلایی در کمین دارم

9. بسی گفتند خسرو را دل از مهر بتان بر کن

10. سخن نشنوده ام اکنون، نه دل دارم، نه دین دارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زلف پر چین تو مشاطه شبی شانه نکرد
* که دو صد خون به دل محرم و بیگانه نکرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* موش با جاروب در سوراخ نتوانست رفت
* خواجه با چندین علایق چون به حق واصل شود؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* دلی خزینه گوهر شود که چون دریا
* هزار مهر ز گرداب بر دهن دارد
شعر کامل
صائب تبریزی