امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1312

1. از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت دل کنم

2. هر روز جانی بایدم تا بر درت منزل کنم

3. دل رفت و جان هم می رود، گویی که بی ما خوش بزی

4. گیرم که هر کس دل دهد، جان از کجا حاصل کنم؟

5. جو جو ببرم خوش را از تیغ بر خاک درت

6. تا خوشه مهرم دهد، تخم وفا در گل کنم

7. حاصل مرا صبح طرب، دل عاشق شبهای غم

8. بد روز مادرزاد را از حیله چون مقبل کنم

9. دی گفت صید جان کنم، گفتم «چه داری از عمل؟»

10. گفتا که «ترک کافرم، هر سو شکار دل کنم »

11. گفتم که «خلق از دیدنت جان می دهد، باری بکش »

12. گفتا «نمی باید مرا چندان کسان بسمل کنم »

13. گویند، خسرو، میل کن بر دیگران زان بی وفا

14. جان و دلم بردی، که را بر دیگران مایل کنم؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آفرینش همه تنبیه خداوند دلست
* دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
شعر کامل
سعدی
* آسودگی کنج قفس کرد تلافی
* یک چند اگر زحمت پرواز کشیدیم
شعر کامل
صائب تبریزی
* رنگ بر روی سهیل از عرق شرم نماند
* این چه رنگ است که آن سیب ز نخدان دارد
شعر کامل
صائب تبریزی