امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1368

1. گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم

2. حاش لله که ز سودای فلان برخیزم

3. یک زمان پیش من، ای جان و جهانم، بنشین

4. تا بدان خوشدلی از جان و جهان برخیزم

5. گفتیم یا ز من و یا ز سر جان برخیز

6. از تو نتوانم، لیک از سر جان برخیزم

7. از پس مرگ اگر بر سر خاکم گذری

8. بانگ پایت شنوم، نعره زنان برخیزم

9. به گه حشر چو از خاک برانگیزندم

10. هم ز بهر تو به هر سو نگران برخیزم

11. هوسم هست که پیش تو دمی بنشینم

12. وز سر هر چه بگویی، پس ازان برخیزم

13. مردم دیده مرا بهر تو در خون بنشاند

14. من به رویت نگرم، وز سر جان برخیزم

15. ناتوان گشتم ازان گونه که نتوان برخاست

16. ور مرا دست بگیری تو روان برخیزم

17. خسروم بیهده مپسند که هر دم با تو

18. شادمان شینم و با آه و فغان برخیزم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غصه ام خیزد، کای دل، سخن صبر کنی
* وه چرا گویی از آن چیز که نتوانی کرد؟
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
* بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد
شعر کامل
حافظ
* نیست بی می باغ رانوری می روشن بیار
* تیره می سوزد چراغ لاله ها روغن بیار
شعر کامل
صائب تبریزی