غزل شمارهٔ 1367
1. مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم
2. بلبلم، این همه افغان ز بهاری دارم
3. نازنینی ست که بهرش دل و دین می بازم
4. خوبرویی ست که با او سرو کاری دارم
5. مست دلدارم اگر می نبود، ورنه از آنک
6. ساقی سر و قدی لاله عذاری دارم
7. هر که پرسید که «تو دل سوی فلانی داری »؟
8. هیچ منکر نشوم، گویمش «آری دارم »
9. می روم غاشیه بر دوش غبار آلوده
10. چه کنم خدمت دیوانه سواری دارم؟
11. بامدادانش گرفتم که بیا می نوشیم
12. گفت بگذار بخسپم که خماری دارم »
13. خسروا، خدمت خوبان کنم از دیده،از آنک
14. هر چه دارم من بیچاره ز یاری دارم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده