امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1437

1. نه بخت آن که به سوی تو جان خویش کنم

2. نه صبر آن که سکون در سرای خویش کنم

3. به گشت کوی تو تقصیر کرده باشم اگر

4. دو چشم خویش نثار دو پای خویش کنم

5. ز غیرت دو لبم جان و دیده خون گردند

6. چو آستانه تو بوسه جای خویش کنم

7. خوش آن زمان که دگر جا نبینی و شنوی

8. چو من به گریه خون ماجرای خویش کنم

9. رخت که گشت بلا دیده را، یکی بنمای

10. که دیده پیشکش این بلای خویش کنم

11. بمرد خسرو بر آستان و سلطان را

12. به دل نگشت که یاد گدای خویش کنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون ز نسیم می‌شود زلف بنفشه پرشکن
* وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی‌کند
شعر کامل
حافظ
* از زلف دهد بنفشه را تاب
* وز چهره گل شکفته را آب
شعر کامل
نظامی
* ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
* حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست
شعر کامل
سعدی