امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1487

1. دوستان در ره دل سنگ گران است تنم

2. چه کنم تا ز ره این سنگ به یک سو فگنم؟

3. گل باغ فلکم، آمده بر گلشن خاک

4. بر درم جامه چو بادی بوزد زان چمنم

5. بلبل جان به هوایی چمن خویش بسوخت

6. کی بود، کین نفس تنگ بهم برشکنم؟

7. شاهبازم که شکارم بود از عالم دل

8. تا کیم زین دل مردار نه زاغ و زغنم

9. آب خوش خوردنم از عقل میسر نشود

10. وقت می خوش آن کند بی خبر از خویشتنم

11. مستم از لعل لب خویش کن، ای دوست، چنانک

12. خویشتن را به قیامت نشناسم که منم

13. من دردی کش دیرینه چو میرم سر مست

14. به میم شوی و نمازی هم ازو کن کفنم

15. مگسیم و به خم باده در افتاده چو من

16. به کرانی نرسم، چند پر و بال زنم؟

17. ساقیا، غرقه به می کن قدری خسرو را

18. چند باشد ز بتان غرقه خونابه تنم؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بی تو حرامست به خلوت نشست
* حیف بود در به چنین روی بست
شعر کامل
سعدی
* چمن ز باد خزان زرد و زار خواهد ماند
* درخت گل همه بیبرگ و بار خواهد ماند
شعر کامل
اوحدی
* میل آن دانه خالم نظری بیش نبود
* چون بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست
شعر کامل
سعدی