غزل شمارهٔ 1497
1. دریاب که من طاقت هجر تو ندارم
2. بشتاب که افتاد به جان بهر تو کارم
3. از من تو کران کردی و خون ماند به چشمم
4. گوهر ز برم رفته و دریا به کنارم
5. هر روز دم سرد، مگر باد خزانم
6. هر لحظه زنم اشک، مگر ابر بهارم
7. هر شب ز پی طالع بد تا به سحرگاه
8. قطره ز مژه بارم و سیاره شمارم
9. آن دل که ز من بستده ای بهر خدا را
10. بسپار به من تا به خدایت بسپارم
11. گر صد ستم از بهر تو بر روی من آید
12. آرم همه بر خویش و به روی تو نیازم
13. هشدار، دل خسرو اگر زلف تو گیرد
14. تا ناله شبگیر به رویت نگمارم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده