امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1503

1. از پس عمر شبی هم نفس یار شدم

2. خواب بود آن همه گویی تو، چو بیدار شدم

3. وقتی آن چشمه خورشید بدین سوی نتافت

4. گر چه در کوی غمش سایه دیوار شدم

5. موی گشتم ز غم و بار اجل می بندم

6. ره دراز است، نکو شد که سکیار شدم

7. توبه ام بود ز شاهد، کنون ای زاهد، دور

8. که دگر بار ز سر بر سر این کار شدم

9. طوف کوی تو همه از سر من بیرون رفت

10. آنکه که گه در چمن و گاه به گلزار شدم

11. از سگان سر کوی تو مرا شرم گرفت

12. بس که در گرد سر کوی تو بسیار شدم

13. رفت شبها و مرا صبح مرادی ندمید

14. نه ز چشمت به حد زیستن افگار شدم

15. خسروم، بر سر هر کو شده رسوای جهان

16. طرفه کاندوه ترا محرم اسرار شدم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شکوفه با ثمر هرگز نگردد جمع در یک جا
* محال است این که با هم نعمت و دندان شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* از درون خستگان اندیشه کن
* وز دعای مردم پرهیزگار
شعر کامل
سعدی
* ز خاک آفریدت خداوند پاک
* پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
شعر کامل
سعدی