امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1510

1. زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پروردن

2. حرامت باد بی یاران می اندر ساغر آوردن

3. لطافت گویم آن یا حسن یا خود آدمی کشتن

4. شمایل خوانم آن یا شکل یا خود مردم آزردن

5. چه رویست آن، تعالی الله که نتوان زیستن بی او؟

6. چه شکل است آن نمی دانم که نتوان پیش او مردن؟

7. گهی از رخ فشاندگان گرد و گه در دامن افگندن

8. گهی بر روی بردن دست و گه در آستین کردن

9. اگر گویم که دارم بر لبت کاری به جای لب

10. روا باشد چنین در کار ما دندان فرو بردن

11. ز زلفت می کشم بسیار تاب از روی تو روزی

12. پریشانی چه آرد چون تویی را دست در گردن؟

13. خوش است آن لب گزیدن گاه شورانگیزی خنده

14. اگر چه نیست از معهود حلوا با نمک خوردن

15. مپرور، خسروا، در دل خیال خوب رویان را

16. نشاید دشمن خود را به خون خویش پروردن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون سرو اگر چنانکه سرافرازیت هواست
* چون نی بقصد بی سر و پایان کمر مبند
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* بی تو حرامست به خلوت نشست
* حیف بود در به چنین روی بست
شعر کامل
سعدی
* کلید گنج سعادت قبول اهل دل است
* مباد آن که در این نکته شک و ریب کند
شعر کامل
حافظ