غزل شمارهٔ 1523
1. خوش آمد با توام دیدار کردن
2. نظر در روی چون گلنار کردن
3. کشیدن باده بر روی تو، وانگاه
4. تماشای گل و گلزار کردن
5. چه خوش باشد ترا از خواب مستی،
6. به زخم بوسه ها بیدار کردن
7. ز من در پیش تو کاری نیابد
8. به جز نظاره دیدار کردن
9. نیارم از لبت دل را جدا کرد
10. که نتوان خون ز خون بیزار کردن
11. به جرم عشق اگر خونم بریزند
12. نخواهم هرگز استغفار کردن
13. به شمشیری نگردم منکر از عشق
14. ز تو کشتن، ز من اقرار کردن
15. مگو خسرو که اینها گفتنی نیست
16. نمی شاید سخن بسیار کردن
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده