امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1559

1. جان من از بیدلان، آخر گهی یادی بکن

2. ور به انصافی نمی ارزیم، بیدادی مکن

3. شادمانیهاست از حسن و جوانی در دلت

4. شکر آن را یک نظر در حال ناشادی بکن

5. هر شبی ماییم و تنهایی و زندان و فراق

6. گر توانی از فرامش گشتگان یادی بکن

7. گر به دولت خانه وصلم نخوانی، ای پسر

8. باری اینجا آی و سر در محنت آبادی بکن

9. امشب این هجران عاشق کش نخواهد کشتنم

10. ای مؤذن، گر نمردی، بانگ و فریادی بکن

11. خاک کویت کردم اندر چشم تو زین آب و گل

12. هم درین خانه ز بهر خویش بنیادی بکن

13. اشک خسرو را نهان در کوی خود راهی بده

14. جوی شیرین را روان از خون فرهادی بکن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نه من خام طمع عشق تو می‌ورزم و بس
* که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
شعر کامل
سعدی
* بخت جوان دارد آن که با تو قرینست
* پیر نگردد که در بهشت برینست
شعر کامل
سعدی
* کی بود برگ من آن نسرین بدن را کاین زمان
* همچو بلبل در زمستان بینوا افتاده‌ام
شعر کامل
خواجوی کرمانی