امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1631

1. بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است این

2. بستان که ز جانم نفس باز پس است این

3. در هستی من چند زنی شعله هجران

4. آخر دل و جان است، نه خاشاک و خس است این

5. گفتم که گزیدم لب چون قند تو در خواب

6. خندید و شکر ریخت که خواب مگس است این

7. ای باد، برو این نفس از ما برسانش

8. کای عیسی جانها، گرو یک نفس است این

9. خوش می کنم اندر هوس روی تو جانی

10. هست ار چه خوش آینده و ناخوش، هوس است این

11. گفتم که به فریاد رس از غمزه خویشت

12. تیری به من انداخت که فریادرس است این

13. من بنده آن چشم که از گوشه چشمم

14. شب دیدی و گفتی که بر این در چه کس است این؟

15. خسرو چه کند ناله عشاق، میا تنگ

16. کاخر هم ازان قافله بانگ جرس است این


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دلی خزینه گوهر شود که چون دریا
* هزار مهر ز گرداب بر دهن دارد
شعر کامل
صائب تبریزی
* باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند
* موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد
شعر کامل
حافظ
* روز عید است و من امروز در آن تدبیرم
* که دهم حاصل سی‌روزه و ساغر گیرم
شعر کامل
حافظ