امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1744

1. از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تیره

2. کم ماند بهر گریه در چشم من ذخیره

3. چشم مقامر تو از بس دغا که دارد

4. مالیده صبر ما را همچون سفوف زیره

5. ای من غلام آن لب کان را اگر چه بیند

6. پر گمشده فرشته همچون مگس به شیره

7. آباد بر تو، جانا، کز کشتن عزیزان

8. وه کو خراب کرده آباد صد خضیره

9. از آفتاب دیدن گر چشم خیره گردد

10. شد آفتاب چشمم از دیدن تو خیره

11. گر شانیم بر آتش گویی نشینم او را

12. فرضم بود نشستن در قعده اخیره

13. افگنده روز بختم سایه برین شب من

14. ورنه شبم چنین هم نبود سیاه و تیره

15. این ناله های زارم بشنید، گفت «خسرو

16. ز آن تو نیستم من زحمت مبین و حیره »


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نیست اکسیری به عالم بهتر از افتادگی
* قطره ناچیز گردد گوهر از افتادگی
شعر کامل
صائب تبریزی
* باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را
* ور نه کدام قاصد پیغام ما گذارد
شعر کامل
سعدی
* دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید
* هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت
شعر کامل
حافظ