امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1836

1. سبزه نوخیز است و باران در فشان آید همی

2. میل دل بر سبزه و آب روان آید همی

3. ابر گوهر بار پنداری که از دریا کنار

4. بار مروارید بسته کاروان آید همی

5. جای آن باشد که دل چون گل ز شادی بشکفد

6. کز صبا امروز بوی آن جوان آید همی

7. می رود آن نازنین گیسوکشان از هر طرف

8. صد هزاران دل به دنبالش کشان آید همی

9. جان من گر زنده ماند جاودان نبود عجب

10. کآب حیوان از لبت در جوی جان آید همی

11. وه که هر شب با چنان فریاد کاندر کوی تست

12. خواب در چشمت ندانم بر چه سان آید همی

13. باد هر دم تازه تر گلزار حسنت کز چه رو

14. هر سحر خسرو چو بلبل در فغان آید همی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عشق را عقل نمی‌خواست که بیند لیکن
* هیچ عیار نباشد که به زندان نرود
شعر کامل
سعدی
* از آن افیون که ساقی در می‌افکند
* حریفان را نه سر ماند نه دستار
شعر کامل
حافظ
* بید مجنون در تمام عمر سر بالا نکرد
* حاصل بی حاصلی نبود به جز شرمندگی
شعر کامل
صائب تبریزی