غزل شمارهٔ 1843
1. چه شدت که از کرشمه نظری به ما نکردی؟
2. سخنی برون ندادی، شکری عطا نکردی
3. چو گیا به خاک سودم سر خود به زیر پایت
4. تو چو باد برنگشتی، مدد گیا نکردی
5. به دلم چه خانه سازی که هزار خانه دارد
6. ز هزار تیر مژگان چو یکی خطا نکردی
7. ز طواف کعبه خود چه دوانیم به کعبه؟
8. ز هزار حاجت من چو یکی روا نکردی
9. همه عمر وعده کردی، طمع وفا نکردم
10. که چو عمر بیوفایی سزد، ار وفا نکردی
11. تو ز حال من چه دانی که به خون چگونه غرقم
12. چو در این محیط هامون گهی آشنا نکردی
13. بکن، ای دو دیده، گر چه سر مردمی نداری
14. نظری به حال خسرو چو به کار ما نکردی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده