امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 188

1. سرو به دید آن قد و رعنایی ازان بالا گرفت

2. در چمنها لاجرم کارش ازان بالا گرفت

3. با قدش نسبت ندارد قامت سرو بلند

4. راست می گوییم و بر ما نیست این کس را گرفت

5. جز حدیث تیر او در دل نمی آید مرا

6. تا خیال آن کمان ابرو به چشمم جا گرفت

7. حق آن قرص رخ و آن لب نمی داند رقیب

8. خواهد آن نان و نمک روزی دو چشمش را گرفت

9. من که پیچیدم به فکر آن دو زلف عنبرین

10. عاقبت زین فکر بی پایان مرا سودا گرفت

11. دوش می گفتم ز سوز دل حدیثی با چراغ

12. در سر شمع آتش افتاد و ز سر تا گرفت

13. خسروا، تا یافت مأوا جان ما در کوی دوست

14. شد مقیم آن سر کو و دلش از ما گرفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
* بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* سر مرد جنگی خرد نسپرد
* که هرگز نیامیخت کین با خرد
شعر کامل
فردوسی
* ناصحا سودای بدخویی چنین می داردم
* ورنه کس هرگز چنین رسوا نخواهد خویش را
شعر کامل
جامی