امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1902

1. به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی؟

2. همین که این دل من خون کنی، دگر چه کنی؟

3. اگر چنین که تویی نیم شب روی بر بام

4. تبارک الله تا بر سر قمر چه کنی؟

5. یکی کرشمه ابروت بهر فتنه بس است

6. به گرد روی ز مو این همه حشر چه کنی؟

7. خدای از پی دل بردن آفرید ترا

8. تو موی بهر چه بافی و سر به بر چه کنی؟

9. چو هر چه کردم امانم نبود از دستت

10. کنون ز دیده بخواهم کشید هر چه کنی

11. نعوذبالله امید وفا ز پس از تو

12. من استوار ندارم ترا، اگر چه کنی

13. کمر همی طلبی تا به کشتنم بندی

14. ترا که نیست میانی، بگو کمر چه کنی؟

15. ز رنج خسرو گفتی همیشه بر حذرم

16. کنون که کار دل از دست شد، حذر چه کنی؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ
* که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ
* رفیقان چنان عهد صحبت شکستند
* که گویی نبوده‌ست خود آشنایی
شعر کامل
حافظ
* محمل لیلی ازین بادیه چون برق گذشت
* همچنان گردن آهو به تماشاست بلند
شعر کامل
صائب تبریزی