امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1904

1. تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر جان من خواهی؟

2. بیا تا کین من از بخت بی سامان من خواهی

3. چه کم گردد ز خاک پای تو، آخر اگر گاهی

4. بدین مقدار عذر دیده گریان من خواهی

5. اگر جان بایدت، پیش آی و بی فرمان من، بستان

6. که از بیگانگی باشد، اگر فرمان من خواهی

7. اگر خواهم دهی بوسی به پشت پای خود بینی

8. وگر خواهی نهی، داغی دل بریان من خواهی

9. مرا تا زنده ام از درد عشقت راحتی نبود

10. بکش تیغ و سرم بفگن، اگر درمان من خواهی

11. بدان می ماند، ای غمزه که جان می خواهی از خسرو

12. من مسکین چه خواهم دیگر، ار تو جان من خواهی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا به‌سان چهرهٔ خوبان و روی عاشقان
* سرخ باشد ارغوان و زرد باشد شنبلید
شعر کامل
امیر معزی
* ما ازین هستی ده روزه به جان آمده ایم
* وای بر خضر که زندانی عمر ابدست
شعر کامل
صائب تبریزی
* عشق را در کشور ما آبروی دیگرست
* یوسف اینجا بر سر راه زلیخا می رود
شعر کامل
صائب تبریزی