امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1934

1. بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خمی

2. در پیچ پیچ زلف تو پوشیده شد چون عالمی

3. دلهاست در زلفت اگر شانه کنی آهسته تر

4. زیرا نباید ناگهانی خونی چکد از هر خمی

5. چند از خیالت هر شبی صبح دروغینم دمد

6. ای آفتاب راستی، از صادقی آخر دمی!

7. در هم شده نام ترا می گریم و جانم به لب

8. یک خنده تو بس بود شربت برای درهمی

9. با خویش گویم راز تو، بس سوزم و دم در کشم

10. رشک آیدم کاندر غمت انباز گردد محرمی

11. غمهات آرد پی به دل، گر بگسلد آن سلک غم

12. پیوندم از خون جگر بنهم غمی را بر غمی

13. خسرو گرفتار تو و چون هست چشمت ناتوان

14. گرد سرت آزاد کن بیچاره مرغی پر کمی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر به اول نستندندی اصل شیرینی ز موم
* نخل مومین را رطب شیرین تر از قند آمدی
شعر کامل
خاقانی
* در مردم بی مغز سرایت نکند حرف
* رنگین نکند باده گلرنگ کدو را
شعر کامل
صائب تبریزی
* مردم سپند بر سر آتش نهند و تو
* آتش زدی به عالم از آن خال چون سپند
شعر کامل
فروغی بسطامی