غزل شمارهٔ 1960
1. دوش می گفت پیر ترسایی
2. یاد دارم ز مرد دانایی
3. کاندرین دور می پرستان را
4. نیست خوشتر ز میکده جایی
5. درد نوشان و کنج دیر مغان
6. خلق عالم به هر تماشایی
7. بر سر چار سوی خطه عشق
8. نیست خالی سری ز سودایی
9. زاهد و باغ خلد و ما و حبیب
10. هر کسی را بود تمنایی
11. ساقیا، زان قدح که می نوشی
12. جرعه ای ده به بی سر و پایی
13. خوش بود جام باده نوشیدن
14. خاصه از دست مجلس آرایی
15. در تردد گذشت عمر عزیز
16. همچو من نیست مختلف جایی
17. شد ز مهر تو ذره سان خسرو
18. هرزه گردی و باد پیمایی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده