امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1968

1. من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم روزی

2. کنون بر می دهد تخمی که من می کاشتم روزی

3. هم اول روز کان زلف سیاهم پیش چشم آمد

4. دل من زد که از وی شام گردد چاشتم روزی

5. تو، ای ناخورده جام عشق، هشیاری مکن دعوی

6. که من هم خویش را هشیار می پنداشتم روزی

7. دو چشمم بر رخش داده به کویش در نهم، پایی

8. هم از خاک درش این رخنه می انباشتم روزی

9. دل از درد کهن خون گشت و محرومی بختم بین

10. کز آب دیده رازی بر درش بنگاشتم روزی

11. تو گر بر جای دل داری، مرا گر نیست دل بر جا

12. مزن بر حال من طعنه که من هم داشتم روزی

13. ملامت سوخت خسرو را، همه پاداش آن است این

14. که بر اهل ملامت بد همی انگاشتم روزی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چنین گفت بهرام نیکو سخن
* که با مردگان آشنایی مکن
شعر کامل
فردوسی
* خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
* طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
شعر کامل
سعدی
* بهر قربانی آن چشم سیه باید ریخت
* خون هر آهوی مشکین که به دشت ختن است
شعر کامل
فروغی بسطامی