غزل شمارهٔ 1973
1. کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی
2. من و شکسته دلی و هوای سیم تنی
3. گریخت عقل ز سودای عشق بر حق تو
4. چه طاقت آرد زالی نبرد تهمتنی
5. بیار ساقی و در نامه سیاه مبین
6. فرشته را چه غم از پارسایی چو منی
7. هزار جان مقدس در انتظار بسوخت
8. ز تنگنایی گفتار در چنان دهنی
9. بگوی یک سخن و خوش بکش چو فرهادم
10. که نیست جز سخنی خون بهای کوهکنی
11. من از دو کون برافتادم، ار کمند تراست
12. ز خان و مان به در افتاده ای به هر شکنی
13. چو بت پرست شدم، دوزخم به نسیه مگوی
14. به نقد سوز که کم نیستم ز برهمنی
15. تو چاک سینه نبینی، ز چاک جامه مرنج
16. که بس گران نبود در سفر به پیرهنی
17. منال خسرو، اگر عاشقی، ز دوست، ازآنک
18. نیافت کحل وفا چشم هیچ غمزه زنی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده