غزل شمارهٔ 1974
1. گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک چندی
2. پریشانی زلفش آمد و زد راه خرسندی
3. جز این شیرینی اندر عیش تلخ خود نمی بینم
4. که گه گه می کنی بر گریه تلخم شکرخندی
5. گواران باد بر جان و دلم زهر فراق تو
6. نبخشیدند آن کامم که از وصلت خورم قندی
7. چه می خندی، برین سامان جان من تو، ای بی غم
8. دل و صبری تو داری و مرا هم بود یک چندی
9. پدر دارم همه در پند و من دنبال کار خود
10. مبادا هیچ مادر را چنین بدروز فرزندی
11. بگو، ای پندگو، نامش که باشد مرهم جانم
12. که خسرو را ز بهر ترک او تیری ست هر پندی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده