امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 215

1. عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر است

2. زین جهانش چه خبر کو به جهانی دگر است

3. بس که از خون دلم لاله خونین بشکفت

4. هر کجا می نگرم لاله ستانی دگر است

5. ای طبیب، از سر بیمار قدم باز مگیر

6. چاره ای ساز که بیمار زمانی دگر است

7. عاقبت خواستی از من چو دل من، آن نیز

8. در سر کوی تو آن وصف و نشانی دگر است

9. حاصل از دوست بجز گریه ندارم، لیکن

10. در دل یار یقینم که گمانی دگر است

11. یک سر موی میان تو عجب باریک است

12. هر سر موی تو زان نکته بیانی دگر است

13. افتاب، ار چه زاعیان جهانست، ولیک

14. بررخ خوب تو آن هم نگرانی دگر است

15. شد به بوسی ز لبت خنده چو خسرو جاوید

16. کز لطافت لب شیرین تو جانی دگر است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا که مرا شیر غمت صید کرد
* جز که همین شیر شکاریم نیست
شعر کامل
مولوی
* نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
* نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
شعر کامل
حافظ
* کسی را که همت بلند اوفتد
* مرادش کم اندر کمند اوفتد
شعر کامل
سعدی