امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 223

1. کشته تیغ جفایت دل درویش من است

2. خسته تیر بلایت جگر ریش من است

3. نیک خواهی که کند منع ز عشق تو مرا

4. منکری دان به حقیقت که بداندیش من است

5. هر گروهی بگزیدند به عالم دینی

6. عاشقی دین من و بی خبری کیش من است

7. صبر دارم کم و شوق رخ او از حد بیش

8. غیر ازین نیست دگر هر چه کم و بیش من است

9. گفتم، از نوش لبت کام که یابد، گفتا

10. آنکه مجروح تر از غمزه چون نیش من است

11. گر دل از ما ببرید و به تو پیوست، چه باک

12. آشنا با تو و بیگانه ز من، خویش من است

13. جان ازین بادیه خسرو، نتوان برد به جهد

14. آه ازین وادی خونخوار که در پیش من است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو روح من تو نباشی ز روح ریح چه سود
* بصیرتم چو نبخشی بصر چه سود کند
شعر کامل
مولوی
* به ادب با همه سر کن که دل شاه و گدا
* در ترازوی مکافات برابر باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* غلام همت دردی کشان یک رنگم
* نه آن گروه که ازرق لباس و دل سیهند
شعر کامل
حافظ