امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 229

1. باز شب آمد و خواب از سر من بیرون رفت

2. تا شبم چون گذرد، روز ندانم چون رفت

3. مونسم نیست به جز گوشه غم بی تو، از آنک

4. هر که آمد ز پی دیدن من محزون رفت

5. سر به بالین ننهادم ز فراق تو شبی

6. که نه تا روز به بالین ز دو چشمم خون رفت

7. این نثاریست که جز خاک قبولش نکند

8. بر درت هر چه ازین دیده در مکنون رفت

9. دو خداوند به یک خانه موافق نبود

10. تو درون آمدیم در دل و جان بیرون رفت

11. من نه تنهایم در عهد تو بیدل مانده

12. که دل شهری ازان نرگس پر افسون رفت

13. مرگ فرهاد نه آن بود هلاک شیرین

14. که برایشان ز جدایی غم و درد افزون رفت

15. کشتن این بود که شیرین سوی فرهاد گذشت

16. مردن آن بود که لیلی به سر مجنون رفت

17. همه را داغ کند یا رب و در او نرسد

18. یا رب خسرو کز دست تو بر گردون رفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صد هزاران حیف از آن سرو سهی قامت که بود
* قامتش سرو سهی بالای بستان جهان
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد
* در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد
شعر کامل
حزین لاهیجی
* عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
* کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
شعر کامل
حافظ