امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 228

1. تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت

2. گر چه بر من ستم از شرح فزون خواهد رفت

3. ترک من تاختن آورد برین جان خراب

4. جان که زین پیش نرفته ست، کنون خواهد رفت

5. مست و دیوانه وش از خانه برون می آیی

6. باز تا بر سر بازار چه خون خواهد رفت

7. مردمی کرد که می خواست بپرسم نامش

8. زانکه می دانم در دیده درون خواهد رفت

9. سیر می بینم و من مردن خود می دانم

10. وه که از پیش دلم شکل تو چون خواهد رفت

11. می کنم شکر غمت کوست مرا همره بس

12. جان دران روز که از سینه برون خواهد رفت

13. خسروا، چند غزل خوانی تا غم برود

14. این نه دیوی ست که از سحر و فسون خواهد رفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
* تو برو بهر علاج دل بیمار دگر
شعر کامل
وحشی بافقی
* به اندک فرصتی تاک از درختان گشت رعناتر
* نگردد زیردست آن کس که از اهل کرم باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* شعرها پیشت چنان باشد که از شهر حجاز
* با یکی خرما کسی هجرت کند سوی هجر
شعر کامل
سنایی