غزل شمارهٔ 37
1. آن شه به سوی میدان خوش می رود سوارا
2. یا رب، نگاه داری آن شهسوار ما را
3. غارت نمود زلفش بنیاد زهد و تقوی
4. تاراج کرد لعلش اسباب پادشا را
5. جولان کند سمندش چون سم او ببوسم
6. کو بر زمین زمانی ننهد زناز پا را
7. خواهم که در رکابش باشم و لیک نتوان
8. کز خود عنان زلفش بر بود این گدا را
9. گفتی که یاد کردم گه گه ز حال خسرو
10. کردی چرا فرامش زین گونه این گدا را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده