امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 38

1. نوشین لبی که لعلش نو کرد جام جم را

2. هست از پیش خرابی درویش و محتشم را

3. من خاک پای مستی کانجا که ریخت جرعه

4. لغزید پای رندان صد صاحب کرم را

5. گر در شراب عشقم از تیغ می زنی حد

6. ای مست محتسب کش، حدیست این ستم را

7. گفتی که غم همی خور، من خود خورم و لیکن

8. ای گنج شادمانی، اندازه ایست غم را

9. صوفی که لقمه جوید مشنو حدیث عشقش

10. کز دل نصیب نبود درمانده شکم را

11. از حاجی بیابان پرسید ذوق زمزم

12. چه آگهی زکعبه پرنده حرم را

13. هست آرزوی جانان کز خلق رو بتابم

14. من اختیار کردم خلوتگه عدم را

15. چون کشتی است باری ور هست بیش ور کم

16. تسلیم کرد خسرو، بگذار بیش و کم را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز دریا بدریا سپاه ویست
* جهان زیر فر کلاه ویست
شعر کامل
فردوسی
* ژاله و صبح بهم یافته کافور و گلاب
* زاین و آن داروی هر درد سر آمیخته‌اند
شعر کامل
خاقانی
* برنمی آیم به رنگی هر زمان چون نوبهار
* سرو آزادم که دایم یک قبا باشد مرا
شعر کامل
صائب تبریزی