غزل شمارهٔ 383
1. یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چیست
2. یوسف اندر مصر دل، در دیده رود نیل چیست
3. آن بت اندر سینه و سوزان دلم قندیل وار
4. چون دلم بتخانه شد، بتخانه را قندیل چیست
5. کشتن خود خواستم از غمزه خون ریز او
6. گفت صید انداز ساکن، صید را تعجیل چیست
7. رهروان صدق را از راحت و محنت چه غم
8. عاشقان کعبه را پرسش ز راه و میل چیست
9. مرد چون شد عاشق جانان، نترسد از بلا
10. مور چون شد بر در شه، بیم پای پیل چیست
11. تقوی و پرهیزگاری نیست کار عاشقان
12. صوفی میخواره را سجاده در زنبیل چیست؟
13. چون جمالت آیت رحمت شد اندر شان خلق
14. آخر این چندین ز بهر کشتنم تأویل چیست
15. خط شد آغازت، چو دورست از رخت چشم بدم
16. وه که این زیبا بناگوشت، نشان نیل چیست
17. ای که خسرو را نصیحت می کنی از بهر عشق
18. پند چون می نشنود، بیهوده قال و قیل چیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده