غزل شمارهٔ 44
1. باز آرزوی آن بت چین می کند مرا
2. معلوم شد که فتنه کمین می کند مرا
3. می خواندم گدای خود و گویی آن زمان
4. ملک دو کون زیر نگین می کند مرا
5. از من مپرس کز چه دل دوست شد به باد
6. در وی ببین که بی دل و دین می کند مرا
7. نه من به اختیار چنین مست و بیخودم
8. چیزیست در دلم که چنین می کند مرا
9. آه از تو می کنند همه عاشقان و من
10. از دست دل که سوخته این می کند مرا
11. صد منت خیال تو بر خسرو است، از آنک
12. گه گه به خواب با تو قرین می کند مرا
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده