امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 447

1. خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گیرد

2. مبادا گرد غیری دامن آن نازنین گیرد

3. ز تیر غمزه اش خود را نگه داری، چو آن کافر

4. کمان را زه کند، ز ابرو ره مردان دین گیرد

5. ازان افسانه های خوش که دل می گوید از عشقش

6. من بدبخت را ترسم که روز واپسین گیرد

7. چو بر مالی به خونم آستین، جانا، که من باری

8. ز خون خویش بیزارم، ترا گر آستین گیرد

9. نشاندی فتنه را در گوشه چشم، آنگهت گفتم

10. که عالم کفر و گمراهی ازان گوشه نشین گیرد

11. چو نیکو نیست چشم مست را اغرا به خون من

12. مرا خود کشته گیر، اما نباید کو یمین گیرد

13. چه باشد حال من جایی که همسایه شود بیهش

14. چو آیی مست و خانه بوی ورد و یاسمین گیرد

15. چو در تاباک جانم دید، شب، گفتا مکن مسکین

16. چه شیرین جان کند، چون پاش اندر انگبین گیرد

17. میا در پیش چشم کس سپند روی تو خسرو!

18. روا داری که آتش در من اندوهگین گیرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای خوشا خلعت نوروزی بستان افروز
* جامه از اطلس زنگاری و تاج از مخمل
شعر کامل
وحشی بافقی
* بس که چون نی‌شکری نازک و شیرین و لطیف
* بند بند تو ز سر تا به قدم شیرین‌ست
شعر کامل
هلالی جغتایی
* سنگین نمی شود اینهمه خواب ستمگران
* می شد گر از شکستن دلها صدابلند
شعر کامل
صائب تبریزی