امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 448

1. سوار چابک من باز عزم لشکری دارد

2. دل من پار برد، امسال با جان داوری دارد

3. من اندر خاک میدانش لگدکوب ستم گشتم

4. هنوز آن شهسوار من سر جولانگری دارد

5. به هر لشکر که می آید ز من جان می برد، باری

6. که می گوید که این شیوه ز بهر دلبری دارد

7. مسلمانان، نگه دارید بی چاره دل خود را

8. که تیرانداز من مست است و کیش کافری دارد

9. ندارم آنچنان بختی که خواند بنده خویشم

10. غلام دولت آنم که با او چاکری دارد

11. تویی دیوانه اش، جانا، که داری سایه گیسو

12. دلم دیوانه تر از تو که آسیب پری دارد

13. مثل گر یک سخن با من بگوید عاقبت آن را

14. نیارد بر زبان و سرزنش چون بربری دارد

15. مرا چون می کشی، جانا، شفاعت می کند جانم

16. نمی گوید، مکش، اما سخن در لاغری دارد

17. به بدنامی برآمد نام خسرو از پی دیده

18. نه یک تر دامنی دارد که صد دامن تری دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به بزمگاه چمن رو که خوش تماشایی است
* چو لاله کاسهٔ نسرین و ارغوان گیرد
شعر کامل
حافظ
* سخن خویش به بیگانه نمی‌یارم گفت
* گله از دوست به دشمن نه طریق ادب‌ست
شعر کامل
سعدی
* دل به امید روی او همدم جان نمی‌شود
* جان به هوای کوی او خدمت تن نمی‌کند
شعر کامل
حافظ