امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 515

1. تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد

2. قوت دل ریشم همگی خون جگر شد

3. گلگون شده بد روی من از اشک عقیقی

4. از خاک درت کاه رخم باز چو زر شد

5. صاحب نظری هست مسلم به من، ای جان

6. کز خاک کف پای توام کحل بصر شد

7. هر سر که نشد خاک در دوست، به معنی

8. در راه یقین سرمه ارباب نظر شد

9. تا گشت پریشان سر زلفت چو دل من

10. دیوانگیم در همه شهر سمر شد

11. خسرو، اگر آن لعل تو خواهد، مکنش عیب

12. چون قسمت طوطی سخنم گوی شکر شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شکنج زلف پریشان به دست باد مده
* مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش
شعر کامل
حافظ
* برنمی آیم به رنگی هر زمان چون نوبهار
* سرو آزادم که دایم یک قبا باشد مرا
شعر کامل
صائب تبریزی
* تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
* زان سفر دراز خود عزم وطن نمی‌کند
شعر کامل
حافظ