امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 519

1. جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد

2. خلقی همه از حال من افسانه نسازد

3. از خون من خسته نشانی تو همی زلف

4. کان موی پریشان ترا شانه نسازد

5. چیزی ست درین دل که چنین می شوم از نی

6. عاقل به ستم خود را دیوانه نسازد

7. خون منی، ای دل، ز جگر هم بده آبی

8. کاین سوخته را شربت بیگانه نسازد

9. باده به سفال آر که ما درد کشانیم

10. کس از پی ما ساغر و پیمانه نسازد

11. خاک ره عشاق نیر زد سرم، آری

12. دولت به سر هیچ کسان خانه نسازد

13. چون عاشق صادق شدی، ایمن منشین، زانک

14. شمشیر بلا بر سر مردانه نسازد

15. آن را که بود سوختگی چشم و چراغش

16. چون سرمه ز خاکستر پروانه نسازد؟

17. سودای بتان از سر خسرو شدنی نیست

18. کاین مرغ وطن جز که به ویرانه نسازد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز خانقاه به میخانه می‌رود حافظ
* مگر ز مستی زهد ریا به هوش آمد
شعر کامل
حافظ
* گر تو صد بار بیایی به سر کشته عشق
* چشم باشد مترصد که دگربار آیی
شعر کامل
سعدی
* ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی
* که رنج خاطرم از جور دور گردون است
شعر کامل
حافظ