غزل شمارهٔ 590
1. گر یار به دل درون نباشد
2. صبر از دل من برون نباشد
3. بی خواب و قرار ماندم، آری
4. دل گمشده را سکون نباشد
5. گر صبر کنیم، جان توان برد
6. لیکن چه کنیم چون نباشد؟
7. ای دوست، ز گریه هم بماندم
8. کاندر تن مرده خون نباشد
9. دل برد ز خسرو آرزویت
10. جان برد، ولی کنون نباشد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده