امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 609

1. سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یارا بود

2. گر بت نه ای، کی در بشر تن سیم و دل خارا بود؟

3. عنبر چسان نسبت کنم با زلف تو، کز زلف تو

4. بوی دل آید وین کجا در عنبر سارا بود؟

5. ناز و کرشمه آفت است از بهر دلها در بتان

6. ورنه به زیبایی چه کم نقشی که بر دیبا بود

7. گفتم که گر همتای خود خواهی مه و خورشید بین

8. گفتا که بینم آینه، گر این هوس با ما بود

9. خفتن نه تنها در لحد راحت بود، فریاد از آن

10. خوابی که دور از دوستان مشتاق را تنها بود

11. خسرو، گر از عشقت بود رنجی، مرنج از نیکوان

12. باشد گنه چشم مرا نه روی زیبا را بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز راه نسبت هر روح با روح
* دری از آشنایی هست مفتوح
شعر کامل
وحشی بافقی
* حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلیست
* تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است
شعر کامل
حافظ
* چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
* که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
شعر کامل
حافظ