امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 629

1. چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بماند

2. ای بسا دل که در آن طره طناز بماند

3. کعبتینی تو که غلتانی ازان چشم مقامر

4. ای بسا سیل کز آن چشم روان باز بماند

5. خاتم اندر دهن انگشت بگیرد ز دهانت

6. ور دهانش ار کشی انگشت دهان باز بماند

7. روی تو دیدم و خط دود رسانید به چشمت

8. ترسم آن دود به دنباله غماز بماند

9. زر ندارم ز پی وصل، تنی دارم چون زر

10. لیکن آن تیر به دندان به ته گاز بماند

11. نازکم کن که نکویی به کسی دیر نماند

12. زشت باشد که نکویی برود ناز بماند

13. دل خسرو به جفا سوختی و راز برون شد

14. پرده دل چو بسوزد ز کجا راز بماند؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همان بهتر که لیلی در بیابان جلوه گر باشد
* ندارد تنگنای شهر، تاب حسن صحرایی
شعر کامل
صائب تبریزی
* اشک اگر پای شفاعت نگذارد به میان
* که جدا می کند از هم دو صف مژگان را؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* روز و شب را همچو خود مجنون کنم
* روز و شب را کی گذارم روز و شب
شعر کامل
مولوی