امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 630

1. باز شب افتاد و ما را دل همان جا شد که بود

2. باز جانم را همان آغاز سودا شد که بود

3. عشق کهنه نو شد، ای دل، شغل غم نو کن که باز

4. فتنه در جان هم بدانسان کارفرما شد که بود

5. ما و بت را سجده زین پس، آن هم ار افتد قبول

6. کان همه زهد و نماز رسمی از ما شد که بود

7. پایمال مرکبم کن، وین بگو بهر دیت

8. آنکه شبدیز مرا خاک قدمها شد که بود

9. توبه آلوده خسرو کرد یک چندی و باز

10. منت ایزد را که هم زانگونه رسوا شد که بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آدم مسکین به یک خامی که در فردوس کرد
* چاک شد چون دانه گندم دل اولاد او
شعر کامل
صائب تبریزی
* چه بندی دل اندر سرای سپنج
* چه یازی به رنج و چه نازی به گنج
شعر کامل
فردوسی
* شبی قیرگون ماه پنهان شده
* به خواب اندرون مرغ و دام و دده
شعر کامل
فردوسی