امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 631

1. دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب بود

2. روی او کرده ست لطفی، زلف او در تاب بود

3. داستان عشق کز ابروی او می خواند دل

4. سوره یوسف نوشته بر سر محراب بود

5. بهر سجده پیش پایش هم به خاک پای او

6. دیده را بی نم بماندم، گر چه در غرقاب بود

7. شکر ایزد را که رخ زردی ما پوشیده نیست

8. سرخی چشمم به پیشش هم ز خون ناب بود

9. بر لبش بود اعتماد من، مگر جان بخشد او

10. آنکه روح الله گمان بردیم، آن قصاب بود

11. خسرو آن شبها که با آن آب حیوان زنده داشت

12. آن همه بیداری شبها تو گویی خواب بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای مطرب جان چو دف به دست آمد
* این پرده بزن که یار مست آمد
شعر کامل
مولوی
* عاشقانت سوی تو تحفه اگر جان آرند
* به سر تو که همی زیره به کرمان آرند
شعر کامل
سنایی
* دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
* دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
شعر کامل
حافظ