امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 636

1. شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه بود

2. شعله می زد هر چه در دل آتش دیرینه بود

3. پیش آن محراب ابرو جان خلقی در دعا

4. همچو انبوه گدا در مسجد آدینه بود

5. من ندانم زار زارم این چنین بهر چه کرد؟

6. وه گدایی وه که شاهی را چه خشم و کینه بود

7. رشکم از آیینه کو نقش ترا در بر کشید

8. زانکه در صافی رخت هم نقش آن آیینه بود

9. صوفی ما دی بتی دید و پرستیدش، چنانک

10. الصنم شد ذکر هر مویی که در پشمینه بود

11. کرد بر نوک قلم، بس نسخه از خطت گرفت

12. سوخته خونی که خسرو را درون سینه بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا طبیعت زعفران را رنگ اعدای تو دید
* مایهٔ شادی جدا کرد از مزاج زعفران
شعر کامل
سنایی
* کسی که دست به زلف دراز او دارد
* چرا به دامن این عمر مختصر چسبد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* چو عطرسای شود زلف سنبل از دم باد
* تو قیمتش به سر زلف عنبری بشکن
شعر کامل
حافظ