امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 678

1. تا سرم باشد تمنای توام در سر بود

2. پادشا باشم گرم خاک درت افسر بود

3. روزگار از زلف تو بادا پریشان روز و شب

4. تا دل بد روز من هر دم پریشان تر بود

5. من خورم خونابه هجران و بیزارم،ازآنک

6. ماجرا با زیرکان خونابه دیگر بود

7. من به گرمای قیامت خون خورم بر یاد دوست

8. جوی شیر آن را نما و تشنه کوثر بود

9. عشق را پروانه باید تا که سوزد پیش شمع

10. خود مگس بسیار یابی هر کجا شکر بود

11. خوبرو آن به که باشد آب و آتش در جهان

12. تا وجود عشقبازان خاک و خاکستر بود

13. یار جایی و من بیچاره جایی بیقرار

14. وه چه خوش باشد که بر بازوی خسرو بر بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کشید از دامن معشوق دست از بیم رسوایی
* همین تقصیر بس تا دامن محشر زلیخا را
شعر کامل
صائب تبریزی
* چنان برخاستم از جا مشوش
* که برخیزد سپند از روی آتش
شعر کامل
محتشم کاشانی
* ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گوید
* هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست
شعر کامل
حافظ