امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 709

1. زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود

2. ای بسا تشنه کزان رشته فرا چه شده بود

3. غم زهر سوی در آمد که ز آمد شد باد

4. دل ویران مرا هر طرفی ره شده بود

5. هم دران روز دلم زد که به ملک حسنش

6. فتنه جاسوس و بلا حاجب درگه شده بود

7. عاقبت یار همان کرد که ترسیدم از آن

8. پیش ازین گوی که از جان من آگه شده بود

9. تاکنون از پی امید کشیدم، ورنه

10. کارم از دولت هجرانت همانگه شده بود

11. گر چه در غیبت دل جور بسی بردم، لیک

12. باری آن دشمنم المنت لله شده بود

13. آفتی بود جمالش که دلم برد، آری

14. خسرو از خویش نه دیوانه و ابله شده بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اثر ز ناله خونین دلان گریزان است
* ز ناله ای دل خونین اثر چه می خواهی؟
شعر کامل
رهی معیری
* مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
* که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
شعر کامل
سعدی
* اگر غفلت نهان در سنگ خارا می کند ما را
* جوانمردست درد عشق، پیدا می کند ما را
شعر کامل
صائب تبریزی