امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 728

1. تو که روزت به نشاط دل و جان می گذرد

2. شب، چه دانی، که مرا بی تو چسان می گذرد؟

3. آب خوش می خورد این خلق ز سیل چشمم

4. بس که دل سوخته زان آب روان می گذرد

5. قامتت راست چو تیر است و عجایب تیری

6. که ز من دور و مرا در دل و جان می گذرد

7. ناوک چشم توام می کشد و غیرت هم

8. که چرا در دل و جان دگران می گذرد؟

9. باش از من شنو، ای جان، غم دل چند خوری

10. جان، دل این است که ما را به زبان می گذرد

11. دل گم کرده همی جوید خلقی در خاک

12. اندر ان راه که آن سرو روان می گذرد

13. سوز جانهاست، مبادا که رسد در گوشت

14. ناله ها کز دل خسرو به دهان می گذرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غم زمانه که هیچش کران نمی‌بینم
* دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم
شعر کامل
حافظ
* سحر ز روی خود ای کاش پرده بردارد
* که باغبان زند آتش به باغ یاسمنش
شعر کامل
فروغی بسطامی
* بخت جوان دارد آن که با تو قرینست
* پیر نگردد که در بهشت برینست
شعر کامل
سعدی