امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 729

1. چه خوش است از جگر سوخته بویی که زند

2. در فلکها فگند رخنه ز مویی که زند

3. سر سربازی و یا صاحب حالی باشد

4. زلف چوگان وش کژباز تو گویی که زند

5. نیک بخت آنکه کند مست و خرابش گه هوش

6. از لب لعل می آلود تو بویی که زند

7. من که میخواره خامم به سرم باید دید

8. محتسب پر ز می خشم سبویی که زند

9. روی من گشت ز محراب، بگردد ناچار

10. پنجه حسن بتان لطمه به رویی که زند

11. ای بسا خواب صبوحی که به تاراج برند

12. هر شب آن راهزن راه به سویی که زند

13. نقل و می از دل خسرو خورد آن شاهسوار

14. خیمه عیش و طرب بر لب جویی که زند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
* من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد
شعر کامل
حافظ
* از لاله همی لعل کند کبک دری پر
* وز سبزه همی سبز کند زاغ سیه بال
شعر کامل
فرخی سیستانی
* طاقتی کو که به سر منزل جانان برسم
* ناتوان مورم و خود کی به سلیمان برسم
شعر کامل
خاقانی