غزل شمارهٔ 769
1. جان فدای پسرانی که نکورو باشند
2. راحت جانست جفاشان چو جفاجو باشند
3. خود ز خوبان پری چهره همین کار آید
4. که ستمگاره و مردم کش و بدخو باشند
5. غنچه سان بهر جدایی همه رو پشت شوند
6. گل صفت بهر جفا را همه تن رو باشند
7. چه کند آهوی مسکین که سبک جان ندهد؟
8. شهسواران که به دنباله آهو باشند
9. بر درت گر چه بنا کرده عشاق بسی ست
10. غرق خونند کسانی که در آن کو باشند
11. عاشقان در روش عشق مسلمان نشوند
12. که نه در سوختن خویش چو هندو باشند
13. در همه مستی من باش تو، ور فرمایی
14. دل و جان نیز به یک گوشه و یکسو باشند
15. صفت نرگس جادوی تو کردن نارند
16. شاعران گر چه چو خسرو همه جادو باشند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده