امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 794

1. هر که دل با دلربایی می نهد

2. خویشتن را در بلایی می نهد

3. می خورد صد غوطه در دریای غم

4. چشم اگر بر آشنایی می نهد

5. دلبرا، چابک سوار تو سنت

6. دلبری را دست و پایی می نهد

7. تا سر زلف تو جای فتنه شد

8. فتنه هم خود را به جایی می نهد

9. غمزه شوخت جراحت می کند

10. هر که را لعلت دوایی می نهد

11. عاشقان را می کشی و لعل تو

12. هم بر ایشان خونبهایی می نهد

13. کیست خسرو تا جفای خسروان

14. چون تو شاهی بر گدایی می نهد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شقایق سنگ را بتخانه کرده
* صبا جعد چمن را شانه کرده
شعر کامل
نظامی
* از آتش سودایت دارم من و دارد دل
* داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی
شعر کامل
رهی معیری
* مى باشد رنگ رویم ارغوانى
* نداند دشمنم درد نهانى
شعر کامل
فخرالدین اسعد گرگانی